نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

2385
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43246
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Thumbs up کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    خونه ما همیشه هرج و مرج و شلوغه....من بچه بزرگ خونه هستم...و دوتا خواهر کوچیک تر دارم...۱۹ سالمه و دخترم...پدر و مادرم همیشه با هم دعوا میکنن...اوایل دعواهاشون در حد بحث و بگو مگو با صدای بلند بود...اما حالا حدود یه ساله که کاملا واضح و بدون هیچ خجالت و قید و بندی هم دیگه رو فحش میدن و داد و بیداد میکنن....مادرم وقتی بابام خونه نیست میشینه با من و خواهرام درباره همه بدی هایی که پدرم و خانواده پدرم و خانواده خودش قبلا بهش کردن با ما حرف میزنه...بارها شده که متوجه دعوا های شبونه پدر و مادرم شدم...سر رابطه جنسی...خواهر کوچیکترم ۱۴ سالشه ..اونم گاهی متوجه میشه و این موضوع روش تاثیر گذاشته...میترسم اونم مثل من بشه...مادرم میگه پدرم مریضه و نیاز جنسیش خیلی زیاده و واس همین دعواشون میشه درحالی که مادرم اصلا نیاز جنسی تو خودش احساس نمیکنه!...این دعواهاشون روی من تاثیر گذاشته و من از همه پسرا زده شدم و احساس میکنم ازدواج یه کار اشتباهه با اینکه موقعیت ازدواج زیاد دارم....اما از نزدیک شدن به جنس مخالف بدم میاد...و چند ساله که خود ارضایی میکنم و بعدش عذاب وجدان و احساس گناه پیدا میکنم...لذت خیلی کم و کوتاهی تجربه میکنم اما بعدش بدن درد و سردرد میگیرم...درکل حالم خیلی بد میشه...نگرانم که نکنه خواهر کوچیکم هم اینطوری بشه ..مخصوصا که تو سن بلوغ هم هست....هیچکس حالمونو نمیفهمه....وقتی شرایط زندگی سخت تر میشه دفعات خود ارضایی هم بیشتر میشه...بار ها شده که آرزوی کردم پدر و مادرم از هم جدا بشن...به خودشون هم زیاد گفتم...اصلا همدیگه رو دوست ندارن و هیچکدوم نمیتونن انتظارات اون یکی رو برآورده کنه....از هردوشون متنفرم....از هردوشون بدم میاد....دلم میخواد نباشن.....دلم برای خواهر پنج ساله ام میسوزه...اون چه گناهی کرده....زندگی ما از تو پوچ و خالیه...شرایط روی من و خواهرام تاثیر گذاشته...من که خشن شدم و خود ارضایی میکنم واز پسرا بدم میاد ...خواهر ۱۴ ساله من همش گریه میکنه منزوی و گوشه گیر شده و زود رنج هم شده...ما باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Breeze نمایش پست ها
    خونه ما همیشه هرج و مرج و شلوغه....من بچه بزرگ خونه هستم...و دوتا خواهر کوچیک تر دارم...۱۹ سالمه و دخترم...پدر و مادرم همیشه با هم دعوا میکنن...اوایل دعواهاشون در حد بحث و بگو مگو با صدای بلند بود...اما حالا حدود یه ساله که کاملا واضح و بدون هیچ خجالت و قید و بندی هم دیگه رو فحش میدن و داد و بیداد میکنن....مادرم وقتی بابام خونه نیست میشینه با من و خواهرام درباره همه بدی هایی که پدرم و خانواده پدرم و خانواده خودش قبلا بهش کردن با ما حرف میزنه...بارها شده که متوجه دعوا های شبونه پدر و مادرم شدم...سر رابطه جنسی...خواهر کوچیکترم ۱۴ سالشه ..اونم گاهی متوجه میشه و این موضوع روش تاثیر گذاشته...میترسم اونم مثل من بشه...مادرم میگه پدرم مریضه و نیاز جنسیش خیلی زیاده و واس همین دعواشون میشه درحالی که مادرم اصلا نیاز جنسی تو خودش احساس نمیکنه!...این دعواهاشون روی من تاثیر گذاشته و من از همه پسرا زده شدم و احساس میکنم ازدواج یه کار اشتباهه با اینکه موقعیت ازدواج زیاد دارم....اما از نزدیک شدن به جنس مخالف بدم میاد...و چند ساله که خود ارضایی میکنم و بعدش عذاب وجدان و احساس گناه پیدا میکنم...لذت خیلی کم و کوتاهی تجربه میکنم اما بعدش بدن درد و سردرد میگیرم...درکل حالم خیلی بد میشه...نگرانم که نکنه خواهر کوچیکم هم اینطوری بشه ..مخصوصا که تو سن بلوغ هم هست....هیچکس حالمونو نمیفهمه....وقتی شرایط زندگی سخت تر میشه دفعات خود ارضایی هم بیشتر میشه...بار ها شده که آرزوی کردم پدر و مادرم از هم جدا بشن...به خودشون هم زیاد گفتم...اصلا همدیگه رو دوست ندارن و هیچکدوم نمیتونن انتظارات اون یکی رو برآورده کنه....از هردوشون متنفرم....از هردوشون بدم میاد....دلم میخواد نباشن.....دلم برای خواهر پنج ساله ام میسوزه...اون چه گناهی کرده....زندگی ما از تو پوچ و خالیه...شرایط روی من و خواهرام تاثیر گذاشته...من که خشن شدم و خود ارضایی میکنم واز پسرا بدم میاد ...خواهر ۱۴ ساله من همش گریه میکنه منزوی و گوشه گیر شده و زود رنج هم شده...ما باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به سایت مشاور خوش اومدین

    در این مورد بهتره سعی کنید در روابط آنها وارد نشین و مسیر خودتون رو طی کنید و در درگیری های آنها وارد نشین در این مورد نیازه که خود پدر و مادرتون توجه بیشتری داشته باشند .
    با توجه به توضیحات شما مادرتون داره اشتباه میکنه که از گذشته و ناکامی های بین خودش و خانواده ها برای شما شرح میده البته مادر شما ممکنه قصد سوق دادن شرایط به مسیر بهتری داشته باشه هرچند ممکنه در این مسیر رفتارهای اشتباهی هم داشته باشن . بهتر ه سعی کنید که در کنار اینکه مسیر خودتون رو طی میکنی از اینکه بخواهید بخاطر رفتارهای اشتباه پدر یا مادرتون با هر کدوم از اونها دچار مشکل بشین خوداری کنید و احترام این افراد رو از یکدیگر جدا بدو نید تا بتونید در مسیر پیشرفت خودتون گام بردارین و در آینده استقلال لازم رو داشته باشین

    مادرتون بهتره به خاطر رفتارهای کنترل نشده پدرتون به همراه پدرت یک دوره مشاوره حضوری دریافت کنند تا بتونیم بهشون کمک بیشتری بکنیم
    شما هم باید به مشاور رجوع کنید تا بتونید راهکارهای دفع فشار ناشی از آلام و ناراحتی هاتون رو از طریق بهتری خروجی کنید و نه خود ارضایی

  3. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مدیر کل
    تاریخ عضویت
    Nov 2019
    شماره عضویت
    42303
    نوشته ها
    220
    تشکـر
    0
    تشکر شده 71 بار در 62 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    با سلام خدمت شما
    دوست عزیز احساس ناراحتی و نگرانی شما کاملا قابل درک است.
    بسیار تاسف برانگیز است که تا این اندازه غفلت از اثر رفتارها بر فرزندان وجود دارد.
    اما واقعیت این است که هیچ کسی کامل نیست و هر کسی ممکن است رفتارهای اشتباهی انجام دهد که متوجه آن نباشد، حتی پدر و مادرهای ما چون آنها هم انسان هستند.
    یکی از اشتباهاتی که والدین مرتکب می شوند همین است که با فرزندانشان در مورد اختلافات خصوصی بین خودشان درددل می کنند و آنها را ناخواسته وارد مشکلات و چالش های بین خودشان می کنند و اضطراب و نگرانی را به آنها تحمیل می کنند که اصلا در حوزه اراده و اختیارشان نیست.
    نگرانی شما درباره خواهرانتان و توجهی که به آنها دارید قابل تحسین و احترام است اما بهتر است بدانید که مسئولیت آنها با پدر و مادرتان است و شما بهتر است تمرکزتان را بر مراقبت از خودتان قرار دهید تا بتوانید برای آنها هم خواهر حمایتگری باشید.
    به نظر می رسد به نوعی از والدینان قطع امید کرده و خواهرانتان را رها شده می پندارید که تا این اندازه نگران و مضطرب شده اید.
    در زمینه ازدواج و ترسی که از زندگی مشترک در شما شکل گرفته نیز تا حدودی حق دارید اما باید بدانید که زندگی های خوب و زوج های خوشحالی هم وجود دارند که می دانند چگونه اختلافاتشان را حل کنند و در کنار یکدیگر بتوانند خوشحال باشند و شما قرار نیست به سرنوشت آنها دچار شوید چرا که می توانید با کسب مهارت و توانمند کردن خودتان در این زمینه بسیار موفق عمل کنید.
    بنابراین به شما توصیه می شود حتما هرچه سریعتر برای دریافت کمک تخصصی و حرفه ای در این زمینه اقدام نمایید تا این سطح از اضطراب را به دوش نکشید و بدانید چگونه با توانمندسازی خودتان چگونه رفتار کنید که آسیب پذیری خودتان را کاهش دهید و با انجام ارزیابی دقیقتر راهکارهای مناسب را در این زمینه دریافت نمایید.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Breeze نمایش پست ها
    خونه ما همیشه هرج و مرج و شلوغه....من بچه بزرگ خونه هستم...و دوتا خواهر کوچیک تر دارم...۱۹ سالمه و دخترم...پدر و مادرم همیشه با هم دعوا میکنن...اوایل دعواهاشون در حد بحث و بگو مگو با صدای بلند بود...اما حالا حدود یه ساله که کاملا واضح و بدون هیچ خجالت و قید و بندی هم دیگه رو فحش میدن و داد و بیداد میکنن....مادرم وقتی بابام خونه نیست میشینه با من و خواهرام درباره همه بدی هایی که پدرم و خانواده پدرم و خانواده خودش قبلا بهش کردن با ما حرف میزنه...بارها شده که متوجه دعوا های شبونه پدر و مادرم شدم...سر رابطه جنسی...خواهر کوچیکترم ۱۴ سالشه ..اونم گاهی متوجه میشه و این موضوع روش تاثیر گذاشته...میترسم اونم مثل من بشه...مادرم میگه پدرم مریضه و نیاز جنسیش خیلی زیاده و واس همین دعواشون میشه درحالی که مادرم اصلا نیاز جنسی تو خودش احساس نمیکنه!...این دعواهاشون روی من تاثیر گذاشته و من از همه پسرا زده شدم و احساس میکنم ازدواج یه کار اشتباهه با اینکه موقعیت ازدواج زیاد دارم....اما از نزدیک شدن به جنس مخالف بدم میاد...و چند ساله که خود ارضایی میکنم و بعدش عذاب وجدان و احساس گناه پیدا میکنم...لذت خیلی کم و کوتاهی تجربه میکنم اما بعدش بدن درد و سردرد میگیرم...درکل حالم خیلی بد میشه...نگرانم که نکنه خواهر کوچیکم هم اینطوری بشه ..مخصوصا که تو سن بلوغ هم هست....هیچکس حالمونو نمیفهمه....وقتی شرایط زندگی سخت تر میشه دفعات خود ارضایی هم بیشتر میشه...بار ها شده که آرزوی کردم پدر و مادرم از هم جدا بشن...به خودشون هم زیاد گفتم...اصلا همدیگه رو دوست ندارن و هیچکدوم نمیتونن انتظارات اون یکی رو برآورده کنه....از هردوشون متنفرم....از هردوشون بدم میاد....دلم میخواد نباشن.....دلم برای خواهر پنج ساله ام میسوزه...اون چه گناهی کرده....زندگی ما از تو پوچ و خالیه...شرایط روی من و خواهرام تاثیر گذاشته...من که خشن شدم و خود ارضایی میکنم واز پسرا بدم میاد ...خواهر ۱۴ ساله من همش گریه میکنه منزوی و گوشه گیر شده و زود رنج هم شده...ما باید چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟

    سلام عزیزم، وقتت به خیر
    سال نو رو بهت تبریک میگم و امیدوارم حال دلت رو بتونی خوب کنی اینجا
    خوش اومدی به انجمن
    یکی از دوستان من و مطلع کرد و دعوت کرد به تاپیک که برات نظر بدم، نه به این خاطر که مشاور باشم چون قبلنا تجاربی مشابه تجارب شما داشتم و خب هنوزم کم و بیش هست اما من دیگه اون آدم حساس قبل نیستم.

    خب عزیزم ببین من حرفاتو عمیقا خوندم و خب چون خودمم این درد رو تو زندگی بارها تجربه کردم میفهممت تا حد زیادی، به خصوص اینکه بچه ی اول هستی و حس حمایتی داری به بقیه ی بچه ها تو خونه.
    میدونم خیلی ناراحت کننده است میدونم ازشون حس بد میگیری و حالتو همیشه بد میکنن، میدونم حس قربانی شدن بهت دست میده و ...
    همه ی اینارو درک میکنم چون خودم این دردو کشیدم و چشیدم!


    خب با این وصف و این وضع کار درست و راه چاره چیه؟
    عزیزدلم من مشاوره ی حضوری رفتم مشاوره ی مجازی هم از همین وب سایت گرفتم در باره ی این موضوع خیلی وقت پیشا بود تقریبا،که واقعا دیگه دعواهاشون به شدت منو کلافه کرده بود و میخواستم هر کاری از دستم بر میاد رو بکنم که دیگه از این مسئله راحت بشم.

    خب میدونی بعد این مشاوره گرفتن ها ، حرف زدن ها ، قهر کردن ها ، مهربون شدنا و کلی راههای دیگه که به ذهنم میرسید و باهاشون حرف میزدم و بازم یه جا میدیدم جلوی من دعوا میکنن چیکار کردم؟
    خب همه ی حرفای مشاورها و افرادی که بهم راهنمایی دادن و مطالعه ها رو گذاشتم و تحلیلشون کردم با عقل خودم، دیدم همونجور که اونا میگن بهترین کاری که باید انجام بدم برای حفظ آرامش و سلامتی جسمی و روحی و روانیم اینه که دست از تلاش برای تغییر اونا بردارم و به جاش خودمو تغییر بدم!

    نمیخوام شعار بدما حرفم از زندگی شخصی خودمه، خیلی ها دوستام همیشه فکر میکردن من تو خونه زندگی خیلی خوب و آرومی دارم ولی واقعیت اینچنین نبود و چون دختر توداری بودم پیش دوستام نمیگفتم ولی بعدا که بزرگتر شدم دیگه فهمیدم مشاوره هست و رفتم کمک بگیرم. همیشه هم پای مشاوره های تلویزیون میشنستم و براشون هزارتا حرف و حدیث و آیه ی قرآن و اینارو میگفتم که با هم خوب باشین و معلوم نیست تا کی زنده باشیم و من خیلی از رفتارهاتون اذیت میشم و کلی حرفای این شکلی. وای میدیدی چند وقت میگذشت باز همون آش و همون کاسه!!!! و پدر منم شبیه پدر شما خشن هستن متاسفانه
    من خیلی پدرمادرمو تحلیل کردم ، گاهی برخی آدم ها به خاطر نحوه ی تربیت شون و خیلی مسائل دیگه اون حالت آروم و نرمالشونو از دست میدن دیگه نمیتونن زیاد کنترل روی خودشون داشته باشن و حتی به خودشونم رحم نمیکنن گاها

    اگه پدرمادرت رو بتونی بهشون بگی برن مشاوره و اگه لازمه روانپزشک که خیلی خوبه


    خب برای این تغییری که تو حرفام گفتم باید چیکار کرد؟
    اول اینکه هنوز اول راه جوونی ات هستی و حقته آرامش داشته باشی حقته نیازهای اولیه ات فراهم باشه
    ولی متاسفانه این مشکل بزرگ تو زندگیته ولی این دلیل نمیشه وقتتو بذاری برای خودارضایی و غصه خوردن و اشک ریختم و فکر کردن و همینجوری پیش بری که بشی یه دختر با اعتماد به نفس پایین و آرزوهات خدایی نکرده بشن حسرت واست و از درون و بیرون داغون بشی
    همه ی ماها تو یه خانواده به دنیا اومدیم ولی هر شرایطی که داشته باشن خانواده هامون همیشگی نیست و تا یه جایی با اونا هستیم دیگه الان 19 سالته و یه جوون هستی
    اول از همه تا حد امکان سعی کن موقع دعوا از خونه اگه میتونی برو بیرون اگه نمیتونی برو یه جای دیگه از خونه اتاق حیاط یا هرجایی که کمترین صدای دعواشون به گوش هات میرسه و یه هندزفری ببر آهنگ گوش بده یا هدست یا مثلا تو اتاق صدای آهنگو زیاد کن یه آهنگ شاد و یا آروم یا هر مدلی که علاقت هستش
    خواهرات رو هم ببر پیش خودت یا بهشون بگو اگه اتاق هاتون جدا هستن بگو اگه راحتن برن تنها باشن ولی خب اون موقع اگه هم کنار هم باشین حس همدلی و بهتر شدن حالتون میتونه بهتر باشه ، به خصوص خواهر کوچیکت که هنوز تو سن شکل گیری شخصیت هست و خب سن خیلی حساسیه
    و اینجا تو یه جورایی داری این جمع سه نفره رو حمایت و مدیریت میکنی برای جلوگیری از یه حال بدتر و گوش ندادن به دعوا و حرفایی که والدین تون میزنن
    متاسفانه اون ها اون موقع اونقدر غرق در عصبانیت ها و انتظارات برآورده نشدشون هستن که متوجه نیستن دارن چه آسیب هایی به خودشون و رابطه شون و مهم تر اینکه بچه هاشون میزنن
    ولی این شما بچه ها هستین باید از خودتون این لحظات مراقبت کنین

    یه اهدافی رو برای خودت دنبال کن تو این سن هدف های تو میتونن این چیزا باشن برای مثال:
    قبولی در دانشگاه مورد علاقت
    یاد گرفتن یه حرفه و مهارت یا تخصص تو یه زمینه مثلا هنر خیاطی ، آرایشگاه موسیقی ، شیرینی پزی و کلی چیزای دیگه هست
    بعد براشون برنامه بریز و بنویس تو یه دفتر خودشون کن به اهداف کوتاه مدت و ماهیانه و هفتگی و روزانه ، در مورد هدف داشتن تو زندگی کلیپ هایی از دکتر هلاکویی یا دکتر فرهنگ تو اینترنت هست دانلود میتونی کنی و گوش بدی و عمل کنی خیلی خوب و مفیدن اگه تا حالا انجام ندادی
    بعدشم نهایت تلاش و تمرکزتو بذار برای اهدافت، تا وقتی هم که خونه ی پدری ات هستی میتونی مراقب اول خودت و بعد خواهرات هم تا حدی باشی بهشون دلداری بده و بگو سرشونو گرم کاراشون کنن و حالشونو بد نگه ندارن به خاطر این مسئله، مثلا به خواهر نوجوون ات بگو بره کتابی یا درسی که داره بخونه یا یه کاری که دوس داره انجام بده یا اون موقع اگه ممکن هست همتون برید بیرون که بهتره که اینجا باید خیلی مراقب باشی اتفاقی نیفته واستون و برید یه جای نزدیک مثلا پارکی چیزی یا اگه خونه ی فامیل نزدیک دارین اونجا یه ساعت برید بگو اومدیم بیرون دوری بزنیم
    اگه هم اینا نمیشه همون روش خونه بودن و دوری کردن رو انجام بده
    به خواهر کوچیکتم بگو بره نقاشی کنه یا کارتون ببینه و یه جوری ذهنشو دور کن از دعوایی که برقرار شده

    بعد که کم کم برای اهدافت تلاش میکنی و بهشون میرسی میتونی استقلال مالی داشته باشی و قوی تر باشی و دیگه کمتر تو دعواهاشون باشی
    و اینجوری چند سال دیگه هم حال دلت خوبه و هم به یه جای خوبی رسیدی و زندگیت و رشد کردی
    یا مثلا میتونی هم بری یه دانشگاه شهر دیگه و کلی کار هست خلاصه انجام بدی
    میتونی یه زبان خارجی از کتاب و اینترنت یاد بگیری و بری کتاب ترجمه کنی یا تدریس کنی کنار کارای دیگت
    البته نمیدونم الان در چه موقعیتی هستی و اینارو با فرض اینکه هنوز دانشگاه نرفتی و یا کار نمیکنی بهت گفتم اگه هم مشغولشون هستی که خب خیلی بهتر
    به مادرتم بگو مسائل بین ایشون و پدرتون هیچ ارتباطی به شما بچه ها نداره و فقط حال شما رو بد میکنه بگو برن مشاوره اگه ممکنه.

    و همیشه سعی کن به جای خودارضایی و اینکه همش اجازه بدی اون حال بد برات باقی بمونه و همش حالتو بدتر کنه خیلی زود یه کاری کنی حالت خوب شه و بعد کاراتو انجام بدی
    خودارضایی هم این مواقع برای تسکین هست ولی همونجور که خودت میدونی اصلا راه خوبی نیست و فقط چند ثانیه است به خصوص تو که حس عذاب وجدان هم میگیری دیگه بدتر میشه حالت
    سعی کن آروم آروم خودارضایی رو کمتر کنی و اگه خیلی فشار روت هست از این بابت هفته ای یک بار مثلا انجامش بده اونم با حال خوب نه وقت ناراحتی و استرس. اگه هم دوس نداری و اذیت نیستی میتونی انجامش ندی. خودارضایی به این شکل و توی اون حال یه جورایی تو رو از چاله میندازه توی چاه

    مقاله ها و کتاب هایی هم باز در این باره هست که بتونی کم کم بخونی و حالتو خوب کنی ، توی نت سرچ کن و سعی کن کتابای خوب بخونی ، گاهی برقص آواز بخون شاد باش و خواهراتو هم شاد کن
    شادی حق همه ی ماست پس اجازه ندیم کسی اونو ازمون بگیره حتی خودمون.

    خب عزیزم اینا چیزایی بود که به ذهن من رسید، امیدوارم خسته ات نکرده باشم و حرفام بتونه یه کمک کوچیک هم که شده بهت بکنه
    بچه های دیگه و مشاوران محترم انجمن هم اگه براشون مقدور باشه بازم برات نظر میدن و میتونی هم اگه خیلی اذیت هستی از یه مشاور حضوری هم کمک بگیری که خب بعد از تموم شدن اوضاع قرنطینه، یا میتونی تلفنی هم مشاوره بگیری،
    دکتر هلاکویی رو اگر بشناسی مشاوره ی تلفنی میده و اگه دوست داشتی باهاش حرف بزن در این مورد، اگه خواستی شماره اش رو سرچ کنی فکر میکنم توی گوگل باشه یا یوتیوب ، تلگرام یا اینستاگرام میتونی پیدا کنی شماره شو اگه هم حوصله نداشتی و نیازش داشتی بگو برات من میفرستم.
    خیلی مراقب خودت باش و اگه دوس داشتی نظر بدی پیام من رو نقل قول کن ، منم سعی میکنم بهت جواب بدم.
    برات تو سال جدید حال خوب و سالی پر از آرامش و سلامتی و سربلندی رو آرزو دارم.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 03-31-2020 در ساعت 12:02 AM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  5. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43246
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نوشته‌ات واقعا حس خوبی بهم داد..
    خیلی لطف کردی بهم که وقت گذاشتی و نظر دادی...بعضی از کارهایی که گفتی رو دارم انجام میدم...و بقیه‌اش رو هم حتما تموم تلاشمو میکنم واسشون....کلی هدف و آرزو دارم و هر چقد بتونم براشون تلاش میکنم...همیشه خواهرمو تشویق به درس خوندن میکنم و مستقل شدن بزرگترین آرزومه...مشکل پدر و مادرم هم...میدونم که به دست من حل نمیشه و باید خودشون درستش کنن...که خب بیخیالش...بازم ممنونم ازت

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Breeze نمایش پست ها
    نوشته‌ات واقعا حس خوبی بهم داد..
    خیلی لطف کردی بهم که وقت گذاشتی و نظر دادی...بعضی از کارهایی که گفتی رو دارم انجام میدم...و بقیه‌اش رو هم حتما تموم تلاشمو میکنم واسشون....کلی هدف و آرزو دارم و هر چقد بتونم براشون تلاش میکنم...همیشه خواهرمو تشویق به درس خوندن میکنم و مستقل شدن بزرگترین آرزومه...مشکل پدر و مادرم هم...میدونم که به دست من حل نمیشه و باید خودشون درستش کنن...که خب بیخیالش...بازم ممنونم ازت

    خوشحالم از این بابت عزیزم، خواهش می کنم
    آفرین خیلی عالیه که دختر باهوش و با هدفی هستی
    میفهممت گلم
    دوست خوبم مطمئن باش اگه تلاش هاتو ادامه بدی به مستقل بودن میرسی و خب من و تو این مستقل شدن خیلی برامون مهمه با توجه به این درد مشترک و مسائلی از این دست که بابتش خیلی اذیت شدیم
    آره عزیزم همونجور که خودت عاقل و فهمیده هستی ارتباط پدر مادر فقط به خودشون مربوطه و ما بچه ها هیچ تقصیری نداریم در این مورد و تنها کاری که لازمه انجام بدیم اینه که تا جای ممکن از خودمون مراقبت کنیم که آسیب ها رو به حداقل برسونیم

    راستی یه چیز دیگه، ممکنه بهت انگیزه ی بیشتر بده، نمیدونم مکالمات مراحعین تلفنی دکتر هلاکویی رو دیدی یا نه که ایشون یه مشاور قابلی هستن و تو برنامه ی رازها و نیازها رو که از خارج از کشور برای فارسی زبان ها مشاوره میدن در این موارد هم کلیپ و حرفاشون هست که برای این مسئله و روابط پدر مادر هستش و فکر کنم خالی از لطف نباشه
    من خودم گوش میدادم واقعا ضمن اینکه گاهی گریه ام میگرفت ولی میدیدم خیلی ها هستن که پدر مادر بلاهایی خیلی بدتری سرشون آوردن ولی باز تسلیم شرایط بد و زندگی نشدن و تلاش کردن و موفقیت پیدا کردن.
    مثلا یکی شون یه خانومی بود طفلک خیلی خیلی آزار دیده بود از پدرش به خصوص تا حد اینکه عذر میخوام پدرش بهش تجاوز کرده بود و یه وضع در حد فاجعه..!
    کلا میخوام بگم که روابط پدرمادرهای ما نباید دایره وار زندگی ما رو زیاد تحت تاثیر بذاره و نذاره به حال خوب و اهداف خوبمون برسیم و فقط باید قوی و قوی تر بشیم.

    در مورد دیدگاهت که تحت تاثیر رابطه ی والدینت قرار گرفته طبیعیه این حس و حال و نظر رو در مورد ازدواج داشته باشی
    ولی من و تو خوب میدونیم که کم هم نیستن زندگی زن و وشوهرهایی که آروم ترن و بچه هاشون زندگی بهتری رو تجربه میکنن، پس علاوه بر مستقل شدن بعدا هم اگه موقعیت و تمایل و شرایط اوکی باشن میشه با مشاوره و شناخت و آگاهی خوب ازدواج خوبی کرد.
    سعی کن روزانه چند دقیقه وقت بذاری و یا کلیپ اینا ببینی که اطلاعات و خودشناسیت هم بیشتر بشه یا مطالعه کن کتاب های مفید که به لطف دنیای اینترنت خیلی چیزارو ادم میتونه یاد بگیره ، فقط کافیه که بخوای.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 03-31-2020 در ساعت 02:48 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2020
    شماره عضویت
    43246
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    10
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    خیلی ممنونم ازت یلدا
    واقعا خوبه که میتونم با کسایی که حالمو میفهمن درد و دل کنم...قطعا میدونی که مشکل داشتن پدر و مادر شاید بزرگترین گرفتاری آدم باشه ولی خب..تنها مشکل آدم نیست....تو سن من با این همه اضطراب و استرس....و مشکلاتی که گفتنش فایده‌ای نداره‌‌..تمرکز رو هدف سخته...من سه ماه دیگه کنکور دارم....و خب...برام روشنه که به اندازه کافی براش تلاش نمیکنم....نسبت بهش دلسرد شدم...چون پدر و مادرم فکر میکنن دانشگاه رفتن فایده‌ای نداره و...اصلا تو خونه شرایطی برای من آماده نمیکنن...یعنی....
    بیخیال.....بازم ممنون

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2019
    شماره عضویت
    41621
    نوشته ها
    127
    تشکـر
    110
    تشکر شده 44 بار در 37 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط یلدا 25 نمایش پست ها
    سلام عزیزم، وقتت به خیر
    سال نو رو بهت تبریک میگم و امیدوارم حال دلت رو بتونی خوب کنی اینجا
    خوش اومدی به انجمن
    یکی از دوستان من و مطلع کرد و دعوت کرد به تاپیک که برات نظر بدم، نه به این خاطر که مشاور باشم چون قبلنا تجاربی مشابه تجارب شما داشتم و خب هنوزم کم و بیش هست اما من دیگه اون آدم حساس قبل نیستم.

    خب عزیزم ببین من حرفاتو عمیقا خوندم و خب چون خودمم این درد رو تو زندگی بارها تجربه کردم میفهممت تا حد زیادی، به خصوص اینکه بچه ی اول هستی و حس حمایتی داری به بقیه ی بچه ها تو خونه.
    میدونم خیلی ناراحت کننده است میدونم ازشون حس بد میگیری و حالتو همیشه بد میکنن، میدونم حس قربانی شدن بهت دست میده و ...
    همه ی اینارو درک میکنم چون خودم این دردو کشیدم و چشیدم!


    خب با این وصف و این وضع کار درست و راه چاره چیه؟
    عزیزدلم من مشاوره ی حضوری رفتم مشاوره ی مجازی هم از همین وب سایت گرفتم در باره ی این موضوع خیلی وقت پیشا بود تقریبا،که واقعا دیگه دعواهاشون به شدت منو کلافه کرده بود و میخواستم هر کاری از دستم بر میاد رو بکنم که دیگه از این مسئله راحت بشم.

    خب میدونی بعد این مشاوره گرفتن ها ، حرف زدن ها ، قهر کردن ها ، مهربون شدنا و کلی راههای دیگه که به ذهنم میرسید و باهاشون حرف میزدم و بازم یه جا میدیدم جلوی من دعوا میکنن چیکار کردم؟
    خب همه ی حرفای مشاورها و افرادی که بهم راهنمایی دادن و مطالعه ها رو گذاشتم و تحلیلشون کردم با عقل خودم، دیدم همونجور که اونا میگن بهترین کاری که باید انجام بدم برای حفظ آرامش و سلامتی جسمی و روحی و روانیم اینه که دست از تلاش برای تغییر اونا بردارم و به جاش خودمو تغییر بدم!

    نمیخوام شعار بدما حرفم از زندگی شخصی خودمه، خیلی ها دوستام همیشه فکر میکردن من تو خونه زندگی خیلی خوب و آرومی دارم ولی واقعیت اینچنین نبود و چون دختر توداری بودم پیش دوستام نمیگفتم ولی بعدا که بزرگتر شدم دیگه فهمیدم مشاوره هست و رفتم کمک بگیرم. همیشه هم پای مشاوره های تلویزیون میشنستم و براشون هزارتا حرف و حدیث و آیه ی قرآن و اینارو میگفتم که با هم خوب باشین و معلوم نیست تا کی زنده باشیم و من خیلی از رفتارهاتون اذیت میشم و کلی حرفای این شکلی. وای میدیدی چند وقت میگذشت باز همون آش و همون کاسه!!!! و پدر منم شبیه پدر شما خشن هستن متاسفانه
    من خیلی پدرمادرمو تحلیل کردم ، گاهی برخی آدم ها به خاطر نحوه ی تربیت شون و خیلی مسائل دیگه اون حالت آروم و نرمالشونو از دست میدن دیگه نمیتونن زیاد کنترل روی خودشون داشته باشن و حتی به خودشونم رحم نمیکنن گاها

    اگه پدرمادرت رو بتونی بهشون بگی برن مشاوره و اگه لازمه روانپزشک که خیلی خوبه


    خب برای این تغییری که تو حرفام گفتم باید چیکار کرد؟
    اول اینکه هنوز اول راه جوونی ات هستی و حقته آرامش داشته باشی حقته نیازهای اولیه ات فراهم باشه
    ولی متاسفانه این مشکل بزرگ تو زندگیته ولی این دلیل نمیشه وقتتو بذاری برای خودارضایی و غصه خوردن و اشک ریختم و فکر کردن و همینجوری پیش بری که بشی یه دختر با اعتماد به نفس پایین و آرزوهات خدایی نکرده بشن حسرت واست و از درون و بیرون داغون بشی
    همه ی ماها تو یه خانواده به دنیا اومدیم ولی هر شرایطی که داشته باشن خانواده هامون همیشگی نیست و تا یه جایی با اونا هستیم دیگه الان 19 سالته و یه جوون هستی
    اول از همه تا حد امکان سعی کن موقع دعوا از خونه اگه میتونی برو بیرون اگه نمیتونی برو یه جای دیگه از خونه اتاق حیاط یا هرجایی که کمترین صدای دعواشون به گوش هات میرسه و یه هندزفری ببر آهنگ گوش بده یا هدست یا مثلا تو اتاق صدای آهنگو زیاد کن یه آهنگ شاد و یا آروم یا هر مدلی که علاقت هستش
    خواهرات رو هم ببر پیش خودت یا بهشون بگو اگه اتاق هاتون جدا هستن بگو اگه راحتن برن تنها باشن ولی خب اون موقع اگه هم کنار هم باشین حس همدلی و بهتر شدن حالتون میتونه بهتر باشه ، به خصوص خواهر کوچیکت که هنوز تو سن شکل گیری شخصیت هست و خب سن خیلی حساسیه
    و اینجا تو یه جورایی داری این جمع سه نفره رو حمایت و مدیریت میکنی برای جلوگیری از یه حال بدتر و گوش ندادن به دعوا و حرفایی که والدین تون میزنن
    متاسفانه اون ها اون موقع اونقدر غرق در عصبانیت ها و انتظارات برآورده نشدشون هستن که متوجه نیستن دارن چه آسیب هایی به خودشون و رابطه شون و مهم تر اینکه بچه هاشون میزنن
    ولی این شما بچه ها هستین باید از خودتون این لحظات مراقبت کنین

    یه اهدافی رو برای خودت دنبال کن تو این سن هدف های تو میتونن این چیزا باشن برای مثال:
    قبولی در دانشگاه مورد علاقت
    یاد گرفتن یه حرفه و مهارت یا تخصص تو یه زمینه مثلا هنر خیاطی ، آرایشگاه موسیقی ، شیرینی پزی و کلی چیزای دیگه هست
    بعد براشون برنامه بریز و بنویس تو یه دفتر خودشون کن به اهداف کوتاه مدت و ماهیانه و هفتگی و روزانه ، در مورد هدف داشتن تو زندگی کلیپ هایی از دکتر هلاکویی یا دکتر فرهنگ تو اینترنت هست دانلود میتونی کنی و گوش بدی و عمل کنی خیلی خوب و مفیدن اگه تا حالا انجام ندادی
    بعدشم نهایت تلاش و تمرکزتو بذار برای اهدافت، تا وقتی هم که خونه ی پدری ات هستی میتونی مراقب اول خودت و بعد خواهرات هم تا حدی باشی بهشون دلداری بده و بگو سرشونو گرم کاراشون کنن و حالشونو بد نگه ندارن به خاطر این مسئله، مثلا به خواهر نوجوون ات بگو بره کتابی یا درسی که داره بخونه یا یه کاری که دوس داره انجام بده یا اون موقع اگه ممکن هست همتون برید بیرون که بهتره که اینجا باید خیلی مراقب باشی اتفاقی نیفته واستون و برید یه جای نزدیک مثلا پارکی چیزی یا اگه خونه ی فامیل نزدیک دارین اونجا یه ساعت برید بگو اومدیم بیرون دوری بزنیم
    اگه هم اینا نمیشه همون روش خونه بودن و دوری کردن رو انجام بده
    به خواهر کوچیکتم بگو بره نقاشی کنه یا کارتون ببینه و یه جوری ذهنشو دور کن از دعوایی که برقرار شده

    بعد که کم کم برای اهدافت تلاش میکنی و بهشون میرسی میتونی استقلال مالی داشته باشی و قوی تر باشی و دیگه کمتر تو دعواهاشون باشی
    و اینجوری چند سال دیگه هم حال دلت خوبه و هم به یه جای خوبی رسیدی و زندگیت و رشد کردی
    یا مثلا میتونی هم بری یه دانشگاه شهر دیگه و کلی کار هست خلاصه انجام بدی
    میتونی یه زبان خارجی از کتاب و اینترنت یاد بگیری و بری کتاب ترجمه کنی یا تدریس کنی کنار کارای دیگت
    البته نمیدونم الان در چه موقعیتی هستی و اینارو با فرض اینکه هنوز دانشگاه نرفتی و یا کار نمیکنی بهت گفتم اگه هم مشغولشون هستی که خب خیلی بهتر
    به مادرتم بگو مسائل بین ایشون و پدرتون هیچ ارتباطی به شما بچه ها نداره و فقط حال شما رو بد میکنه بگو برن مشاوره اگه ممکنه.

    و همیشه سعی کن به جای خودارضایی و اینکه همش اجازه بدی اون حال بد برات باقی بمونه و همش حالتو بدتر کنه خیلی زود یه کاری کنی حالت خوب شه و بعد کاراتو انجام بدی
    خودارضایی هم این مواقع برای تسکین هست ولی همونجور که خودت میدونی اصلا راه خوبی نیست و فقط چند ثانیه است به خصوص تو که حس عذاب وجدان هم میگیری دیگه بدتر میشه حالت
    سعی کن آروم آروم خودارضایی رو کمتر کنی و اگه خیلی فشار روت هست از این بابت هفته ای یک بار مثلا انجامش بده اونم با حال خوب نه وقت ناراحتی و استرس. اگه هم دوس نداری و اذیت نیستی میتونی انجامش ندی. خودارضایی به این شکل و توی اون حال یه جورایی تو رو از چاله میندازه توی چاه

    مقاله ها و کتاب هایی هم باز در این باره هست که بتونی کم کم بخونی و حالتو خوب کنی ، توی نت سرچ کن و سعی کن کتابای خوب بخونی ، گاهی برقص آواز بخون شاد باش و خواهراتو هم شاد کن
    شادی حق همه ی ماست پس اجازه ندیم کسی اونو ازمون بگیره حتی خودمون.

    خب عزیزم اینا چیزایی بود که به ذهن من رسید، امیدوارم خسته ات نکرده باشم و حرفام بتونه یه کمک کوچیک هم که شده بهت بکنه
    بچه های دیگه و مشاوران محترم انجمن هم اگه براشون مقدور باشه بازم برات نظر میدن و میتونی هم اگه خیلی اذیت هستی از یه مشاور حضوری هم کمک بگیری که خب بعد از تموم شدن اوضاع قرنطینه، یا میتونی تلفنی هم مشاوره بگیری،
    دکتر هلاکویی رو اگر بشناسی مشاوره ی تلفنی میده و اگه دوست داشتی باهاش حرف بزن در این مورد، اگه خواستی شماره اش رو سرچ کنی فکر میکنم توی گوگل باشه یا یوتیوب ، تلگرام یا اینستاگرام میتونی پیدا کنی شماره شو اگه هم حوصله نداشتی و نیازش داشتی بگو برات من میفرستم.
    خیلی مراقب خودت باش و اگه دوس داشتی نظر بدی پیام من رو نقل قول کن ، منم سعی میکنم بهت جواب بدم.
    برات تو سال جدید حال خوب و سالی پر از آرامش و سلامتی و سربلندی رو آرزو دارم.
    یلدا جان نظرت جدای از کمکی که به دوست خوبمون کرد تجربه هاش برا منم عالی بود
    چه حسی بهتر از این که به یه نفر کمک کنی و حسی خوب بهش منتقل کنی ؟!
    از خدا میخام یکی مثل خودت سر راه زندگی من قرار بده
    الهی امین

  10. کاربران زیر از tarah2020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Breeze نمایش پست ها
    خیلی ممنونم ازت یلدا
    واقعا خوبه که میتونم با کسایی که حالمو میفهمن درد و دل کنم...قطعا میدونی که مشکل داشتن پدر و مادر شاید بزرگترین گرفتاری آدم باشه ولی خب..تنها مشکل آدم نیست....تو سن من با این همه اضطراب و استرس....و مشکلاتی که گفتنش فایده‌ای نداره‌‌..تمرکز رو هدف سخته...من سه ماه دیگه کنکور دارم....و خب...برام روشنه که به اندازه کافی براش تلاش نمیکنم....نسبت بهش دلسرد شدم...چون پدر و مادرم فکر میکنن دانشگاه رفتن فایده‌ای نداره و...اصلا تو خونه شرایطی برای من آماده نمیکنن...یعنی....
    بیخیال.....بازم ممنون

    خواهش می کنم گلم، تجارب خودم بود و چیزایی که تو این سال ها یاد گرفتم و انجام دادم و باز تجربه های جدیدی پیدا میکردم، فکر کردم شاید برات مفید باشن و برات درباره شون گفتم.
    میفهممت عزیزم، منم این شرایط رو بارها و بارها تجربه کردم و به خاطر فشار استرسی که بقیه به من وارد میکردن افتادگی دریچه ی میترال گرفتم و خب چند تا حاشیه ی دیگه هم بود که منو خیلی آزار میداد و دور میکرد از اهدافم ولی یه چیزی که بوده من هیچوقت نخواستم تسلیم بشم و هر بار که زمین خوردم و شکست خوردم دوباره با نهایت خستگی بلند شدم و راه افتادم، مثل یه جنگجویی که بدنش له شده و خیلی خسته اس ولی بازم بلند میشه و مبارزه رو ادامه میده.

    منم بارها گریه میکردم ، گاهی شب ها بالشم خیس میشد از اشک ، و اون موقع هم نه مشاوره ی حضوری رفته بودم نه مجازی و اصلا کسیو نداشتم باهاش حرف بزنم در این موارد، و سال ها احساس تنهایی منو اذیت میکرد . و بارها و بارها حس بد میگرفتم ولی بعدش میدیدم من نباید قربانی باشم و حقم آرامش هستش و باید براش بجنگم و دیگه تلاش هامو بیشتر میکردم و کمتر گریه میکردم، این باعث میشد قوی تر بشم و حالمو بهتر کنم.
    خب مثلا داشتم درس میخوندم پدرمادرم بدون اینکه متوجه باشن دارن چیکار میکنن شروع میکردن بحث و دعوا و هی بدتر میشد من گوشامو میگرفتم که نشنوم و خودمو قاطی نمیکردم چون به من مربوط نمیشد مشکل اونا بود و موظف بودن بهتر حلش کنن، بارها آرزو میکردم از هم جدا بشن که دیگه حداقل پیش یکی شون بدون دعوا باشم
    یادمه یه روز دعواشون شده بود و دعوا بالا گرفته بود بعد مادرم داشت وسایلشو جمع میکرد از خونه بره و بابامم نمیدونست چجوری مانعش بشه، بعد مامانم به من گفت پاشو وسایل و لباساتو جمع کن این خونه دیگه جای ما نیست، بعد بابام گفتش دختر من با هیچ کسی هیچ جا نمیره و پیش پدرشه! حالا من تک و تنها اون وسط گیر افتاده بودم و فقط با تاسف و دنیای از غم و درد نگاهشون میکردم بلکه از کاراشون خجالت بکشن و متوجه بشن دارن چه ضربه هایی به روح و روان و آرامش من میزنن و خیلی بارهای دیگه این وضع ها پیش میومد.

    درسته عزیزم من هم تازه مشکل پدرمادرم فقط یکی از مشکلات زندگیم بودش، ولی میگم که هر بار مشکل جدید و من هربار شکست جدید و حال بد رو میگرفتم و باز هم حال خودمو خوب میکردم و دوباره ادامه میدادم. مثل اینکه یه ماشین سالم داره توی جاده میره و راننده های دیگه بی توجه باهاش تصادف های پی در پی میکنن و میگذرن و این ماشینه هر بار یه جاش آسیب میبینه و باید بره تعمیرگاه و هربار خودشو درست و تعمیر و ترمیم کنه
    منم بارها و بارها این کارو کردم، چون راه حل بهتر دیگه ای به ذهنم نرسید


    و اما در مورد کنکورت ، خب عزیزم ببین تا الان هر چقدر خوندی و تلاش کردی و هدفت چی هست رو نمیدونم
    ولی این سه ماه رو با تلاش و قطعیت بیشتر تلاش کن، اگه رتبه ات اوکی شد خب میری دانشگاه که امیدوارم اینجوری بشه
    اگه هم دیدی دلت میخواد رتبه ات بهتر بشه یه سال بشین بخون، و اگه تو خونه اذیت هستی میتونی بری کتابخونه، امیدوارم کرونا زودتر تموم بشه و پرونده اش بسته بشه که زندگی های همه مون برگرده به روال عادی و بهتر از قبل هم

    حرفم اینه هر جا تو زندگی برامون مسئله پیش میاد عین یه بازی میمونه یا یه مبارزه باید خلاقیت و تلاش و آگاهی بذاریم و یه راه جدید پیدا کنیم مهم اینه.
    باید بیشتر مراقب باشیم و هوشمندانه تلاش کنیم.


    یه دختری بود که من حرفاشو شنیدم میگفت زندگی شون تو یه روستا و در حد فقر مطلق بودن بدون حتی امکانات اولیه ی آب لوله کشی و برق اینا، بعد دختره پدرش به شدت بد اخلاق بوده و همیشه بچه ها رو میزده به خصوص این دختر رو
    بعدش تلاش کرده بود با همون شرابط درس خونده بود و روز کنکور برادرش که قرار بوده ببرتش حوزه توی شهر جاش میذاره!
    دوباره میشینه یه سال دیگه میخونه ، این بار از مادرش پول میخواد که صبح کنکور بره سر جلسه، و مادرش نمیتونه بهش پول بده و پدرشم نمیداده و دوباره جا میمونه!
    بار سوم باز یه سال دیگه میخونه و بعد بالاخره موفق میشه امتحان کنکور بده و دانشگاه تهران میره و بعد که کم کم زندگیش بهتر میشه از ایران میره و الان دکترا میخوند و یه شغل و موقعیت خوبی داشت و یه ازدواج خیلی خوب که خیلی راضی بود از همسرش،
    میبینی چه شرایط های سختی همه جا هست؟
    اما با تلاش درست میشه وضع رو بهتر کرد تو هر موقعیت و شرایطی

    یه دختری رو همسایه ی دوستم بودن، بعد برادرش معتاد بوده از این معتادها که کارشون به کوچه خوابیدن کشیده میشه! بعد دختره چون هر روز داداشش تو خونه به خاطر جورکردن پول مواد دعوا راه مینداخت رفته بود کتابخونه درس میخونده و یه دانشگاه خوب قبول شد و بعدا شد استاد دانشگاه مرکز استان.

    میخوام بهت بگم که من و تو قراره قوی باشیم یعنی باید قوی باشیم که جوری که دلمون میخواد زندگی کنیم و شرایطمونو تغییر بدیم، به خواسته هامون برسیم و اگه ازدواج کردیم بتونیم بچه هایی تربیت کنیم که براشون این مسائل رو درست نکنیم و خیلی بیشتر مراقبشون باشیم
    مثل یه جنگجوی مبارز و تحت هیچ شرایطی اجازه ندیم که مسائل مانع رسیدن مون به خواسته ها و تغییرات زندگی مون بشن.
    پس اونقدر بجنگ که شرایط تسلیم اراده و تلاش و پشتکار تو بشن، اون موقعست که میبینی آرامشت همیشه بهتر و بیشتر میشه و آزادتر زندگی رو تجربه میکنی.

    خیلی مراقب خودت باش عزیزم، مشخصه که دختر باهوش و عاقلی هستی و من مطمئنم لیاقتت خیلی چیزای بهتر و آرامش بیشتر هستش فقط نیازه یه مقدار بیشتر تلاش کنی. فقط درگیر حاشیه ها نباش و غرقشون نشو و به راهت ادامه بده.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 03-31-2020 در ساعت 09:10 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  12. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط tarah2020 نمایش پست ها
    یلدا جان نظرت جدای از کمکی که به دوست خوبمون کرد تجربه هاش برا منم عالی بود
    چه حسی بهتر از این که به یه نفر کمک کنی و حسی خوب بهش منتقل کنی ؟!
    از خدا میخام یکی مثل خودت سر راه زندگی من قرار بده
    الهی امین

    سلام آقای طراح خوبین؟
    خواهش می کنم، لطف دارین
    امیدوارم به خواسته هاتون برسین و برقرار باشین همیشه.
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : کاش پدر و مادرم طلاق بگیرن از هم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Breeze نمایش پست ها
    خیلی ممنونم ازت یلدا
    واقعا خوبه که میتونم با کسایی که حالمو میفهمن درد و دل کنم...قطعا میدونی که مشکل داشتن پدر و مادر شاید بزرگترین گرفتاری آدم باشه ولی خب..تنها مشکل آدم نیست....تو سن من با این همه اضطراب و استرس....و مشکلاتی که گفتنش فایده‌ای نداره‌‌..تمرکز رو هدف سخته...من سه ماه دیگه کنکور دارم....و خب...برام روشنه که به اندازه کافی براش تلاش نمیکنم....نسبت بهش دلسرد شدم...چون پدر و مادرم فکر میکنن دانشگاه رفتن فایده‌ای نداره و...اصلا تو خونه شرایطی برای من آماده نمیکنن...یعنی....
    بیخیال.....بازم ممنون
    راستی عزیزم یه چیز دیگه رو خواستم بهت بگم یادم رفت
    برای اینکه آرامش بهتر و تمرکز بهتری داشته باشی سعی کن مدیتیشن رو امتحان کنی ، مثلا هر ساعت و زمانی که خونه سکوت برقرار بود اول صبح یا آخر شب از 5 دیقه میتونی شروع کنی ، برای من خیلی خوب و موثر بود واقعا. باعث میشه استرس هات کم بشن با کیفیت تر بخوابی و کلا ذهنت رو آروم میکنه. توی نت هم میتونی در موردش سرچ کنی.
    و من اینو به همه توصیه میکنم دز زندگی و دنیای پراسترس و پیچیده ی امروز مدیتیشن از نظر روانشناس های کشورهای پیشرفته مثل مسواک زدن ضروری شده و خیلی خوبه.

    بعد گلم یه نکته ی دیگه هم که قبلنا منو خیلی اذیت میکرد و الان خواستم بهت بگم که تو دیگه به خاطرش اذیت نشی این بود که همیشه هر چیز ناراحت کننده ای برات پیش میاد سعی کن زود و همون موقع حلش کنی و سعی کن خودت حالتو خوب کنی
    مثلا من گاهی میشد یه خاطر یه دعوای یه ساعته ی پدرمادرم یه هفته از برنامه ای که داشتم عقب میفتادم و انگیزه و انرژی مو از دست میدادم و کلا خیلی حساس بودم و خیلی آسیب پذیر
    بعدا یاد گرفتم این خیلی بهم آسیب میزنه و نمیذاره درست برنامه هامو اجرا کنم و تصمیم گرفتم مثلا اوایل برای هر اتفاقی مثلا یه روز ناراحت باشم و حالمو خوب کنم بعد کمترش هم کردم گاهی میشد یه ساعت من ناراحت بودم بعدش راحت فراموش میکردم و با لذت کارمو انجام میدم.

    بعد یه چیز دیگم بهت بگم اینه که وقتایی که ذهنت شلوغ هستش یه کاغذ و خودکار بیار، هر چی تو ذهنته رو بنویس رو هر چیزی که داره اون موقع اذیتت میکنه و بعدش اگه خواستی و بعدش کاغذ رو پاره کن و بندازش سطل آشغال
    این یه نکنیک روانشناسی هستش که باعث خالی شدن ذهن از اتفاقات بد و فکرهای منفی هستش و باعث میشه سبک و راحت بشی.
    خودم این خیلی از این چیزارو از مشاوران و دوستان خیلی خوبم تو این وب سایت یاد میگرفتم و ازشون همیشه ممنونم و براشون کلی آرزوهای خوب دارم.
    امیدوارم برای تو هم مفید باشن.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 03-31-2020 در ساعت 09:22 PM
    امضای ایشان

    زن در زبان کوردی به زیباترین نحو ممکن معنا شده
    واژه ی "زن" در ادبیات کوردی، نه خانم است
    نه زنیکه
    نه بانو
    نه ضعیفه
    نه زن
    اور را"آفرت" می نامند، به معنای آفریننده!

  15. کاربران زیر از یلدا 25 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد